معنی مدافع اسبق آ.ث.میلان
حل جدول
پائولو مالدینی
کافو
مدافع اسبق ذوبآهن
حسن اشجاری
مدافع اسبق بارسلونا
اریک آبیدال
مدافع اسبق پرسپولیس
شیری
نادر محمدخانی
سپهر حیدری
مدافع اسبق استقلال
فکری
مدافع اسبق پارما
زاکاردو
مدافع اسبق لیورپول
کاراگر
لغت نامه دهخدا
مدافع. [م ُ ف ِ] (ع ص) راننده و دورکننده. (آنندراج).کسی که دفع می کند و دور می نماید. مدافعه کننده و از خود دورکننده. (از ناظم الاطباء). که از شخصی یا شهری یا جائی در مقابل استیلا و دست اندازی تعرض کننده و دشمن دفاع میکند: مدافع شهر. مدافع کشور. مدافع ناموس و جز آن. || دفاع کننده.
- وکیل مدافع، نماینده ای که در مراجع قضائی از حق یکی از طرفین دعوی دفاع می کند و ازتجاوز به حقوق او جلوگیری می نماید. رجوع به ذیل وکیل شود.
|| مزاحم. متعرض. (ناظم الاطباء): در ایالت آن حدود بی منازعی و مدافعی متمکن بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 288).
مدافع. [م ُ ف َ] (ع ص) مهتر غیرمزاحم. (منتهی الارب). گویند: سید غیرمدافع. مزاحم فی السیاده. (اقرب الموارد).
مدافع. [م َ ف ِ] (ع اِ) ج ِ مِدفَع. (متن اللغه). رجوع به مدفع شود. || ج ِ مَدفَع. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مدفع شود.
اسبق
اسبق. [اَ ب َ] (ع ن تف) نعت تفضیلی از سبقت. پیش تر. جلوتر. سابق تر. سبقت گیرنده تر. پیش تر از پیش... از پیش پیش تر.
- امثال:
اسبق من الاجل.
اسبق من الافکار. (مجمع الامثال میدانی).
|| افضل.
عربی به فارسی
مقدم بودن , جلوتر بودن از , اسبق بودن بر
معادل ابجد
990